و باز هم مادر

ساخت وبلاگ
دو آتئیست و دو تئیست بحث می کنن و حدود دویست نفر شاهد مناظره. نحوۀ برخورد و پاسخ خداباوران و بخصوص واکنش حاضرین که عمدتاً خداباور هستن رو باید دید! سطح بی ادبی و گستاخی هم حدی داره! نزدیک سه ساعت مناظره است اما چیزی که من بدون تبعیض دیدم، فرار از پاسخ منطقی دادن و حد اعلای بی ادبی بود.اینجا میتونین ببینین. + پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۷ ساعت 17:11 توسط محسن  |  و باز هم مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 17:08

تهوع آورترین چیز در این عالم: صدا و سیمای ج.ا.ا. و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 61 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 17:08

یک رابطۀ کاملاً خطی یا حتی نمایی بین میزان زشتی و بسیجی بودن برقرار است. البته در ابعاد بزرگتر حتی می توان ادعا کرد زشت ترین خواهران، مذهبی ترین ها نیز هستند و یا حتی می توان اقرار کرد مذهبی ترین خواهران، زشت ترین ها هستند! یک تناظر پرواضحی بین زشتی و شدت مذهبی بودن وجود دارد اما فرموله کردن آن به زبان ریاضی بس دشوار است.واقعاً قصد اهانت ندارم و این سوال بدجور ذهنم رو درگیر کرده و پاسخی براش ندارم. البته ایده های نسبتاً قانع کننده ای به ذهنم رسیده که به اشتراک گذاری آن شاید چندان دل انگیز نباشد.Bullets + جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۲۸ ساعت 16:14 توسط محسن  |  و باز هم مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 17:08

بیست سال پیش، امانت گرفتن کتابهای مسائل المپیاد ریاضی از کتابخونۀ مدرسه و ورق زدن اونا لذتی وصف ناپذیر بهم میداد و تا نصف شب که صدای خروپف مادربزرگ بلند میشد توی آشپزخونه و در آن خانۀ بیست و چند نفره (!) مشغول حل مساله ها بودم (یا حداقل روشون فکر می کردم، چون حل یک سوال گاهی چند روز زمان میبرد) و از سختی ای که به خودم میدادم بیشترین لذت رو میبردم.بعدها تو دانشگاه تمام مدت شطرنج بازی می کردم و اون هم لذتی تقریباً برابر با حل مساله بهم میداد. البته این داستان ادامه داره و هنوزم بازی می کنم (هرچند bullet و بازی سریع که اعتیادآور شده و لابلای کارهام هر نیم ساعت یا یک ساعت یه بار دو سه دست بازی می کنم تا حالم جا بیاد).این دو، یعنی فکر کردن روی مسائل ریاضی و بازی شطرنج، بیشترین لذت رو بهم می دادن و میدن. همیشه میگم یکم که سرم خلوت شه میرم کلاس شطرنج تا به سطح FM یا IM (و چه بسا GM) برسم اما هیچوقت فرصت نمیشه. چون هشتم گرو نهه و این بازی کثیف همچنان ادامه داره. این خیلی بده.کار جدیدی رو به زودی دارم شروع می کنم که تقریباً مطمئنم اون هم میتونه لذتی نه برابر اما نزدیک به مواردی که گفتم بهم بده، و اون چیزی نیست جز سروکله زدن با مدارات الکترونیکی. هرچند رشتۀ تحصیلیم برق (قدرت) بوده اما همیشه حسرت این رو داشتم که مدار طراحی کنم تا یه کاری انجام بده و شگفت زده ام کنه.از تحصیل خارجه رسیدیم به تعمیرات مدار! ولی مگه مهمه؟ قطعاً نه. کاری رو می کنم که خوشحالم کنه و کمترین انرژی رو ازم بگیره. + پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ ساعت 22:56 توسط محسن  |  و باز هم مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 15:53

سه روزه که فقط دارم Axiom گوش میدم. حس عجیب و ویژه ای که این بهم میده رو تاکنون هیچ چی نداده.آخرالزمانه! صدای همه چی میاد، ناقوس، زنجیر، سفینۀ آدم فضایی ها، تصویر هم تقریباً برام روشنه، ظلمات شب که از میانۀ آسمان، نوری شکافته میشه و صحرایی می بینم بی انتها. آدمها به صف شده اند و آمادۀ رفتن. سوار سفینه میشن تا به دنیای دیگری وارد بشن. همه چیز دلهره آور و در عین حال جذابه برام.از اواسط تِرَک که سفینه پرواز میکنه داستان تازه شروع میشه انگار! + شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۲ ساعت 17:38 توسط محسن  |  و باز هم مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 15:53

و آن مهارتِ «طراحی» است. کلی ایدۀ عجیب و غریب تو ذهنم هست که باید پیاده سازی کنم اما ابزارش یعنی مهارت ترسیمش رو ندارم. اینم باز خیلی بده!

+ یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۳ ساعت 11:49 توسط محسن  | 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 15:53

فقط اونجا که سعدی میگه:

«به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور

قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور»

این نهایت پاچه خواری (یا به قول دوست پشت صحنه: خایه مالی) در توصیف معشوق است! و البته که چه زیباست.

+ شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۱ ساعت 9:40 توسط محسن  | 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 71 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:50

فیلمی بینظیر که واقعاً به فکرم واداشت!!!

این صحنه ای هست که خانمه دنبال قطار می دُوه تا مرد عاشق پیشۀ ترسوشو از دست نده!

یه روز باید بشینم به طور جدی تری در مورد عشق و عاشقی فکر کنم!

+ یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۲ ساعت 0:29 توسط محسن  | 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 66 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:50

خوشحالم که دوباره بعد مدتها مود فیلم دیدنم برگشته و خوشحالتر اینکه سه فیلم اخیری که انتخاب کرده ام کاملاً شایسته و خارق العاده بودند که نمرۀ 9 از 10 رو بهشون میدم حتی! 1. The Secret in Their Eyes (2009) (داستان عشقی کهن که عدم ابراز اون و درگیر شدن با موضوعات کاری و کم ارزش دیگر توسط مرد باعث شد ....)2. Peppermint Candy (1999) (روایتی تلخ و از آخر به اول داستان مردی که دست به خودکشی میزنه. این فیلم های کره ای همتا ندارن!)3. Mother! (2007) (بازی بینظیر جنیفر لورنس. روایتی سوررئال از قصۀ تلخ زندگی مشترک که البته لایه های مختلف دیگه هم داره فیلم و میشه هزاران صفحه در موردش خوند و نوشت). + سه شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۴ ساعت 12:29 توسط محسن  |  و باز هم مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 63 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 20:50

How a cruel moment it could be when you find out he/she is not alive anymore, and you are about to delete their number from your contacts list for good.

+ In memory of my great freeman uncle whom I loved as much as my dad.

Finale (Ennio Morricone)

+ نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۱/۰۹/۲۸ ساعت توسط محسن  | 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 69 تاريخ : شنبه 17 دی 1401 ساعت: 11:55