علایق کوچک دست یافتنی

ساخت وبلاگ

بیست سال پیش، امانت گرفتن کتابهای مسائل المپیاد ریاضی از کتابخونۀ مدرسه و ورق زدن اونا لذتی وصف ناپذیر بهم میداد و تا نصف شب که صدای خروپف مادربزرگ بلند میشد توی آشپزخونه و در آن خانۀ بیست و چند نفره (!) مشغول حل مساله ها بودم (یا حداقل روشون فکر می کردم، چون حل یک سوال گاهی چند روز زمان میبرد) و از سختی ای که به خودم میدادم بیشترین لذت رو میبردم.

بعدها تو دانشگاه تمام مدت شطرنج بازی می کردم و اون هم لذتی تقریباً برابر با حل مساله بهم میداد. البته این داستان ادامه داره و هنوزم بازی می کنم (هرچند bullet و بازی سریع که اعتیادآور شده و لابلای کارهام هر نیم ساعت یا یک ساعت یه بار دو سه دست بازی می کنم تا حالم جا بیاد).

این دو، یعنی فکر کردن روی مسائل ریاضی و بازی شطرنج، بیشترین لذت رو بهم می دادن و میدن. همیشه میگم یکم که سرم خلوت شه میرم کلاس شطرنج تا به سطح FM یا IM (و چه بسا GM) برسم اما هیچوقت فرصت نمیشه. چون هشتم گرو نهه و این بازی کثیف همچنان ادامه داره. این خیلی بده.

کار جدیدی رو به زودی دارم شروع می کنم که تقریباً مطمئنم اون هم میتونه لذتی نه برابر اما نزدیک به مواردی که گفتم بهم بده، و اون چیزی نیست جز سروکله زدن با مدارات الکترونیکی. هرچند رشتۀ تحصیلیم برق (قدرت) بوده اما همیشه حسرت این رو داشتم که مدار طراحی کنم تا یه کاری انجام بده و شگفت زده ام کنه.

از تحصیل خارجه رسیدیم به تعمیرات مدار! ولی مگه مهمه؟ قطعاً نه. کاری رو می کنم که خوشحالم کنه و کمترین انرژی رو ازم بگیره.

+ پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ ساعت 22:56 توسط محسن  | 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 15:53