ک.شعرات

ساخت وبلاگ

از دیگر مزایای زندگی در بیرون از مرزهای این خاک اینه که از شر آداب و رسوم ک.شعر زمان رها می شوی! مثال میزنم. عید است چه عیدی! قربان! قرباننیخ! رسم است که فک و فامیل پول میذارن رو هم یه گاوی گوساله ای گوسفندی زمین میزنند و بعد گوشت آن را بین خود (دقت شود بین خودِ خودشان و نه بینوایان) تقسیم می کنند و بعد به یه جای با صفا می روند تا دور هم اتراق کنند و کباب بخورند و اینگونه به یاد فقرا باشند. همه هم عید را به هم تبریک می گویند و از درون خوشحالند که در راه رضای خدا قربانی کرده اند! حالا کاری نداریم که برای خرید همان گاو و گوساله باید درآمد دو سه ماه خود را صرف کنند، و اصلا هم مهم نیست که گلدان خانه خاک ندارد و گلها پژمرده شده اند و دختر خانواده همین چند ماه پیش به دلیل نداری پدر قید کلاس کنکور زیست را زد. 

مزیت دیگر این است که از دست عروسی های مسخرۀ اینجا هم خلاص می شود آدم. حساب کن هر عروسی در شهر ما و با رسم و رسوم مضحک آن برای هر خانواده الان چهارصد تا پانصد هزار تومن آب میخورد و آن که سود می کند صاحب مراسم است! وارد جزئیات این نوع برگزاری ک.شعر مراسمات عروسی نمی شوم چون بالا می آورم. در همین حد کافی است بدانید که در اینجا کلی شاباش داده می شود، مقداری پول به صاحب مراسم تحت عنوان هدیه داده می شود و صاحب مراسم که سی تومن خرج کرده است پنجاه تومن برداشت می کند و بیچاره کسی که برای عروسی دعوت می شود! چیزی که ما در این ماه چند بار به آن گرفتار شدیم (عروسی پسر دایی، پسر عمه و نوۀ پسر عموی مادرم!) و یکبار به ناچار از دوستی قرض گرفتیم تا در مراسم ت.خ.می شرکت کنیم. 

سوای بحث هزینه ها که حتی یک ریالی هم خرج کنی از دستت رفته، فلسفۀ ک.شعری هم پشت سر اینها نهفته است که به ذهن هیچ ک.مغزی نمی رسد و باید فحش داد آن بی پدر مادرهایی که این رسوم ت.خمی را بنا نهادند و به ریش ما خندند. 

هر روز که می گذرد بر خشمم افزوده می شود و تخمهای کینه و نفرت درونم جوانه می زند. باید کاری کرد قبل از آن که آن اژدهای درونم فعال شود و دور و نزدیک را ببلعد. 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 19:24