مرا چه شده؟

ساخت وبلاگ

الان نزدیک چهار سال است که فضایی به اندازۀ دو متر در سه متر اختیار کرده ام. در این مکان هم میخوابم، هم مطالعه می کنم، هم کارهایم را (که شغل کنونی ام محسوب می شود!) انجام می دهم، در همین مکان فیلم میبینم، گلدانم را آب می دهم، به تقویمی که روبرویم به دیوار چسبانده ام خیره میشوم هر روز و با خودکارم روی یکی از خانه هایش ضربدر می زنم. در این مکان پیشرفتها میکنم، پسرفتها میکنم، میخندم، بی تفاوتی پیشه میکنم، اخم می کنم، ناراحت میشوم، به فکر فرو می روم و فقط نمی رینم، آنهم چون توالت چهار متر فاصله دارد و رفت و آمدش اذیتم نمی کند و حتی نوعی ورزش محسوب می شود. شاید اگر دوست نزدیکم نباشید تصور کنید اینها کلمات یک پیرمرد شصت ساله با ناتوانی جسمی است و روزهای آخر عمرش را سپری می کند. اما اشتباه می کنید! من قوی ترین سپر را در مواجهه با حوادث و ناملایمات دارم، من از تمامی خطرات بالقوه در امانم، من فکرهای بزرگی در سر دارم و هر روز بهشان نزدیکتر می شوم. من کارهای بزرگی در این محل انجام داده ام؛ مثلاً رکورد سرعت ترجمه را زده ام! یعنی این تصور خودم است! برای مثال، دیشب طی دو ساعت پرفشار حدود 4800 کلمه ترجمه کردم! رقمی که مترجمهای معمولی شاید طی 6 ساعت و یا 10 ساعت رقم بزنند. کارهای متنوعی در این مکان انجام داده ام، کارهایی که یک آدم معمولی طی یک هفته انجام میدهد را تنها در یک روز انجام داده ام. طی سه ساعت یک کتاب 120 صفحه ای انگلیسی را سطر به سطر خوانده ام! آری، خیلی قوی شده ام، یعنی از اول هم اینگونه بوده است. من قوی ترین عاقل ترین و موفق ترین نرّ خر  از همه جا بیخبر موجود روی کرۀ زمین ام. 

و باز هم مادر...
ما را در سایت و باز هم مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozaneyebaste بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1398 ساعت: 19:42