از تو حرکت!

این روزها بی تابم و روزی سه بار از خانه بیرون میزنم تا با نخی سیگار تسکین یابم که نمی یابم. قدم زدن هم درمان نمی کند. فکر کردن زیاد هم درمانگر نیست و کارگر نمی افتد. طبق شناختی که از خود دارم، در اینگونه مواقع و چنین ایامی می دانم که حرکتی متفاوت در راه است! تصمیمی نسبتاً بزرگ و بنیادافکن یا شاید بنیانگذار! این بار هم مستثنی نیست. مثل حرکت مهرۀ اسب شطرنج که میدانی نوع حرکتش اِل هست ولی نمی دانی کدام اِل! نمی دانی وقتی اسب بتازد قرار است چند مهره را همزمان تهدید کند، غیرقابل پیش بینی است و این هم جذاب و هم دلهره آور است. حرکتی که میخواهم بزنم روند زندگی ام را برای چهار ماه به طور کامل دگرگون خواهد کرد (از نوع بد و مازوخسیتی گونه!) و اگر طبق برنامه پیش رود می تواند حرکتی تعیین کننده و کیش و مات کننده باشد! 

نکته آن است، که باید دست به عمل زد و با قدم زدن و سیگار کشیدن و فکر کردن، هیچ گره ای به دست هیچ بشری (حتی ابله گونه ای چون من) گشوده نشده است و باید با ظرافت تمام، گره را با انگشتان باز کرد و نتیجه را دید.